امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

حجه الاسلام والمسلمین مسعود سرافراز

بایگانی

سوره جمعه

جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
 (آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مى‏شود، و به قسمتى از صفات جمال و جلال و اسماء حسناى او اشاره مى‏کند که در حقیقت                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 178
 مقدمه‏اى است براى بحثهاى آینده.
مى‏فرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مى‏گویند» و با زبان حال و قال او را از تمام نقایص و عیوب پاک مى‏شمرند (یسبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض).
خداوندى که «مالک و حاکم است، و از هر عیب و نقصى مبرّاست» (الملک القدوس).
خداوندى که «عزیز و حکیم است» (العزیز الحکیم).
و به این ترتیب نخست بر «مالکیت و حاکمیت» و سپس «منزه بودن او از هر گونه ظلم و ستم و نقص» تأکید مى‏کند، زیرا با توجه به مظالم بى‏حساب ملوک و شاهان واژه «ملک» تداعى معانى نامقدسى مى‏کند که با کلمه «قدّوس» همه شستشو مى‏شود.
 (آیه 2)- بعد از این اشاره کوتاه و پر معنى به مسأله توحید و صفات خدا، به مسأله بعثت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و هدف از این رسالت بزرگ که در ارتباط با عزیز و حکیم و قدوس بودن خداوند است پرداخته، مى‏گوید: «او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى‏خواند» (هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته).
و در پرتو این تلاوت، «آنها را تزکیه مى‏کند، و به آنها کتاب (قرآن) و حکمت مى‏آموزد» (و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة).
 «هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» (و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین).
پیامبر اسلام از میان همین گروه درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد، کتابى مثل قرآن با این محتواى عمیق و عظیم، محال است زائیده فکر بشر باشد آن هم بشرى که نه خود درس خوانده، و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است، این نورى است که از ظلمت برخاسته، و این خود معجزه‏اى است آشکار و سندى است روشن بر حقّانیت او.
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 179
 در آیه فوق هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکى جنبه مقدماتى دارد و آن تلاوت آیات الهى است، و دو قسمت دیگر یعنى «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهائى را تشکیل مى‏دهد.
آرى! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است که انسانها را هم در زمینه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر الى اللّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند.
 (آیه 3)- ولى از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم «امى» نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را در بر مى‏گرفت در این آیه، مى‏افزاید: «و رسول است بر گروه دیگرى (از مؤمنان) که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند» (و آخرین منهم لما یلحقوا بهم).
به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامى را که بعد از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل مى‏شود.
و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سر چشمه مى‏گیرد، در پایان آیه مى‏افزاید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).
 (آیه 4)- سپس به این نعمت بزرگ یعنى، بعثت پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و برنامه تعلیم و تربیت او اشاره کرده، مى‏افزاید: «این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏بخشد، و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم).
 (آیه 5)- چارپائى بر او کتابى چند! در بعضى از روایات آمده است که یهود مى‏گفتند: اگر محمّد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نیست، لذا به آنها گوشزد مى‏کند که اگر کتب آسمانى خود را دقیقا خوانده و عمل مى‏کردید این سخن را نمى‏گفتید، چرا که بشارت ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در آن آمده است.
مى‏فرماید: «کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند مانند درازگوشى هستند که کتابهائى حمل مى‏کند» آن را بر دوش مى‏کشد اما چیزى از آن
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 180
 نمى‏فهمد (مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا).
این قوم از خود راضى که تنها به نام تورات یا تلاوت آن قناعت کردند، بى‏آنکه اندیشه در محتواى آن داشته باشند و عمل کنند همانند همین حیوانى هستند که در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.
سپس در ادامه این مثل مى‏افزاید: «گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى دارند» (بئس مثل القوم الذین کذبوا بآیات الله).
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه و پر معنى مى‏فرماید: «و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى‏کند»؟ (و الله لا یهدى القوم الظالمین).
درست است که هدایت کار خداست، اما زمینه لازم دارد، و زمینه آن که روح حق طلبى و حق جوئى است باید از ناحیه خود انسانها فراهم شود، و ستمگران از این مرحله دورند.
در روایات اسلامى در نکوهش عالمان بى‏عمل تعبیرات تکان دهنده‏اى آمده است: از جمله، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر کس علمش افزوده شود ولى بر هدایتش نیفزاید، این علم، جز دورى از خدا، براى او حاصلى ندارد».
و بدون شک وجود چنین علما و دانشمندانى، بزرگترین بلا براى یک جامعه محسوب مى‏شود و سرنوشت مردمى که عالمشان چنین باشد، سرنوشت خطرناکى است که به گفته شاعر عرب:
شبان، گوسفندان را از چنگال گرگ نجات مى‏دهد اما واى به حال گوسفندانى که شبانشان گرگان باشند.
 (آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتى برگزیده، و به اصطلاح تافته‏اى جدا بافته مى‏دانستند، حتى گاهى ادعا مى‏کردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد مى‏کردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.
قرآن در مقابل این بلند پروازیهاى بى‏دلیل، آن هم از ناحیه گروهى که حامل
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 181
 کتاب الهى بودند اما عامل به آن نبودند، مى‏گوید: به آنها «بگو: اى یهودیان! اگر گمان مى‏کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى‏گوئید» تا به لقاى محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).
چرا که دوست همیشه مشتاق لقاى دوست است، و مى‏دانیم که لقاى معنوى پروردگار در قیامت رخ مى‏دهد. اگر شما راست مى‏گوئى پس چرا این قدر به زندگى دنیا چسبیده‏اید؟ چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟
 (آیه 7)- سپس به دلیل اصلى وحشت آنها از مرگ اشاره کرده، مى‏افزاید:
 «ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمى‏کنند به خاطر اعمالى که از پیش فرستاده‏اند» (و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم).
 «و خداوند ظالمان را به خوبى مى‏شناسد» (و الله علیم بالظالمین).
در حقیقت ترس انسان از مرگ به خاطر یکى از دو عامل است: یا به زندگى بعد از مرگ ایمان ندارد، و مرگ را هیولاى فنا و نیستى مى‏پندارد، و طبیعى است که انسان از نیستى و عدم بگریزد.
و یا این که به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاریک و سیاه و خالى از حسنات مى‏بیند که از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بیمناک است. و از آنجا که یهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.
 (آیه 8)- ولى مسلما این وحشت و اضطراب مشکلى را حل نمى‏کند مرگ، شترى است که بر در خانه همه خوابیده است لذا قرآن مى‏گوید: اى پیامبر! به آنها «بگو: این مرگى که از آن فرار مى‏کنید سر انجام با شما ملاقات خواهد کرد» (قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقیکم).
 «سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مى‏شوید آنگاه شما را از آنچه انجام مى‏دادید خبر مى‏دهد» (ثم تردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون).                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 182
 قانون مرگ از عمومى‏ترین و گسترده‏ترین قوانین این عالم است، انبیا بزرگ الهى و فرشتگان مقرب همه مى‏میرند، و جز ذات پاک خداوند در این جهان باقى نمى‏ماند، «کل من علیها فان و یبقى وجه ربک ذو الجلال و الاکرام».
 (الرحمن/ 26 و 27) هم مرگ از قوانین مسلم این عالم است، و هم حضور در دادگاه عدل خدا و حسابرسى اعمال و هم خداوند از تمام اعمال بندگان دقیقا آگاه است.
بنابر این تنها راه براى پایان دادن به این وحشت، پاکسازى اعمال، و شستشوى دل از آلودگى گناه مى‏باشد که هر کس حسابش پاک است از محاسبه‏اش چه باک.
 (آیه 9)-
شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و سه آیه بعد یا خصوص آخرین آیه این سوره روایات مختلفى نقل شده و همه آنها از این معنى خبر مى‏دهد که در یکى از سالها که مردم مدینه گرفتار خشکسالى و گرسنگى و افزایش نرخ اجناس شده بودند «دحیه» با کاروانى از شام فرا رسید و با خود مواد غذائى آورده بود، در حالى که روز جمعه بود و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود.
طبق معمول براى اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتى بعضى دیگر آلات موسیقى را نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در این هنگام مسلمانانى که در مسجد براى نماز اجتماع کرده بودند خطبه را رها کرده و براى تأمین نیازهاى خود به سوى بازار شتافتند، تنها دوازده مرد و یک زن در مسجد باقى ماندند- آیه نازل شد و آنها را سخت مذمّت کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر این گروه اندک هم مى‏رفتند از آسمان سنگ بر آنها مى‏بارید.»
تفسیر:
بزرگترین اجتماع عبادى- سیاسى هفته در آیات گذشته بحثهاى فشرده‏اى پیرامون توحید و نبوت و معاد، و نیز مذمت یهود دنیا پرست آمده بود در اینجا به گفتگو پیرامون یکى از مهمترین وظائف اسلامى که در تقویت پایه‏هاى ایمان تأثیر فوق العاده دارد، و از یک نظر
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 183
 هدف اصلى سوره را تشکیل مى‏دهد، یعنى نماز جمعه و بعضى از احکام آن مى‏پردازد.
نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده، مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته مى‏شود به سوى ذکر خدا (خطبه و نماز) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، این براى شما بهتر است اگر مى‏دانستید» (یا ایها الذین آمنوا اذا نودى للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الى ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون).
به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مى‏شود مردم موظفند کسب و کار را رها کرده به سوى نماز که مهمترین یاد خداست بشتابند.
البته ترک خرید و فروش مفهوم وسیعى دارد که هر کار مزاحمى را شامل مى‏شود.
منظور از «ذکر اللّه» در درجه اول «نماز» است، ولى مى‏دانیم خطبه‏هاى نماز جمعه هم که آمیخته با ذکر خداست، در حقیقت بخشى از نماز جمعه است، بنابر این باید براى شرکت در آن نیز تسریع کرد.
 (آیه 10)- در این آیه مى‏افزاید: «و هنگامى که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید» (فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون).
 (آیه 11)- در آخرین آیه سوره کسانى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را به هنگام نماز جمعه رها کردند و براى خرید از قافله تازه وارد به بازار شتافتند شدیدا مورد ملامت قرار داده، مى‏گوید: «هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مى‏شوند و به سوى آن مى‏روند، و تو را ایستاده (در حالى که خطبه نماز جمعه مى‏خوانى) به حال خود رها مى‏کنند» (و اذا رأوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما).
ولى به آنها «بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 184
 بهترین روزى دهندگان است» (قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة و الله خیر الرازقین).
ثواب و پاداش الهى و برکاتى که از حضور در نماز جمعه و شنیدن مواعظ و اندرزهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و تربیت معنوى و روحانى عائد شما مى‏شود قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست، و اگر از این مى‏ترسید که روزى شما بریده شود اشتباه مى‏کنید، خداوند بهترین روزى دهندگان است.
تعبیر «لهو» اشاره به طبل و سایر آلات لهوى است که به هنگام ورود قافله تازه‏اى به مدینه مى‏زدند که هم نوعى اخبار و اعلام بود و هم وسیله‏اى براى سرگرمى و تبلیغ کالا.
نکته‏ها:
1- نخستین نماز جمعه در اسلام:
در بعضى از روایات اسلامى آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته اجتماع مى‏کنند (روز شنبه) و نصارى نیز روزى براى اجتماع دارند (یکشنبه) خوب است ما هم روزى قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوئیم و شکر او را به جا آوریم، آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان «یوم العروبه» نامیده مى‏شد، براى این هدف برگزیدند، و به سراغ «اسعد بن زراره» (یکى از بزرگان مدینه) رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنها به جا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، «روز جمعه» نامیده شد، زیرا روز اجتماع مسلمین بود.
و این نخستین جمعه‏اى بود که در اسلام تشکیل شد.
اما اولین جمعه‏اى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با اصحابش تشکیل دادند، هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در «قبا» ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند، سپس روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرد و به هنگام نماز جمعه به محله
                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 185
 «بنى سالم» رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپاداشت، و این اولین جمعه‏اى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در اسلام به جا آورد، خطبه‏اى هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه حضرت در مدینه بود.
2- اهمیت نماز جمعه:
بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامى قبل از هر چیز آیات همین سوره است، که به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور مى‏دهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند، و هرگونه کسب و کار و برنامه مزاحم را ترک گویند.
در احادیث اسلامى نیز تأکیدهاى فراوانى وارد شده است از جمله در خطبه‏اى که موافق و مخالف آن را از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده‏اند آمده:
 «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انکار ترک کند خداوند او را پریشان مى‏کند، و به کار او برکت نمى‏دهد، بدانید نماز او قبول نمى‏شود، بدانید زکات او قبول نمى‏شود، بدانید حج او قبول نمى‏شود، بدانید اعمال نیک او قبول نخواهد شد تا از این کار توبه کند»! البته باید توجه داشت که مذمتهاى شدیدى که در مورد ترک نماز جمعه آمده در صورتى است که نماز جمعه واجب عینى باشد.
3- فلسفه نماز عبادى- سیاسى جمعه:
نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعى است، و اثر عمومى عبادات را که تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگیهاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مى‏باشد در بردارد.
و اما از نظر اجتماعى و سیاسى، یک کنگره عظیم هفتگى است که بعد از کنگره سالانه حج، بزرگترین کنگره اسلامى مى‏باشد، و به همین دلیل در روایتى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که: «جمعه حجّ کسانى است که قادر به شرکت در مراسم حجّ نیستند.»
در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مى‏دهد:
                   

 برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 186
 اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل می شود.
اجتماع هفتگى که در مراسم نماز جمعه است.
و اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مى‏گیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است بخصوص این که یکى از برنامه‏هاى خطیب در خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی