سوره جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مىشود، و به
قسمتى از صفات جمال و جلال و اسماء حسناى او اشاره مىکند که در حقیقت برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 178
مقدمهاى است براى بحثهاى آینده.
مىفرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مىگویند» و با
زبان حال و قال او را از تمام نقایص و عیوب پاک مىشمرند (یسبح لله ما فى السماوات
و ما فى الارض).
خداوندى که «مالک و حاکم است، و از هر عیب و نقصى مبرّاست» (الملک القدوس).
خداوندى که «عزیز و حکیم است» (العزیز الحکیم).
و به این ترتیب نخست بر «مالکیت و حاکمیت» و سپس «منزه بودن او از هر گونه ظلم و
ستم و نقص» تأکید مىکند، زیرا با توجه به مظالم بىحساب ملوک و شاهان واژه «ملک»
تداعى معانى نامقدسى مىکند که با کلمه «قدّوس» همه شستشو مىشود.
(آیه 2)- بعد از این اشاره کوتاه و پر معنى به مسأله توحید و صفات
خدا، به مسأله بعثت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و هدف از این رسالت بزرگ
که در ارتباط با عزیز و حکیم و قدوس بودن خداوند است پرداخته، مىگوید: «او کسى
است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها
مىخواند» (هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته).
و در پرتو این تلاوت، «آنها را تزکیه مىکند، و به آنها کتاب (قرآن) و حکمت
مىآموزد» (و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة).
«هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» (و ان کانوا من قبل لفى ضلال
مبین).
پیامبر اسلام از میان همین گروه درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن
سازد، کتابى مثل قرآن با این محتواى عمیق و عظیم، محال است زائیده فکر بشر باشد آن
هم بشرى که نه خود درس خوانده، و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است، این نورى
است که از ظلمت برخاسته، و این خود معجزهاى است آشکار و سندى است روشن بر حقّانیت
او. برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 179
در آیه فوق هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکى جنبه مقدماتى
دارد و آن تلاوت آیات الهى است، و دو قسمت دیگر یعنى «تهذیب و تزکیه نفوس» و «تعلیم
کتاب و حکمت» دو هدف بزرگ نهائى را تشکیل مىدهد.
آرى! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است که انسانها را هم در زمینه علم و
دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت
پرواز کنند، و مسیر الى اللّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند.
(آیه 3)- ولى از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم «امى» نبود،
بلکه دعوتش همه جهانیان را در بر مىگرفت در این آیه، مىافزاید: «و رسول است بر گروه
دیگرى (از مؤمنان) که هنوز به آنها ملحق نشدهاند» (و آخرین منهم لما یلحقوا بهم).
به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامى را که بعد از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و
آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل مىشود.
و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سر چشمه مىگیرد، در پایان آیه
مىافزاید: «و او عزیز و حکیم است» (و هو العزیز الحکیم).
(آیه 4)- سپس به این نعمت بزرگ یعنى، بعثت پیامبر گرامى اسلام صلّى
اللّه علیه و آله و برنامه تعلیم و تربیت او اشاره کرده، مىافزاید: «این فضل
خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىبخشد، و خداوند صاحب فضل عظیم است»
(ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم).
(آیه 5)- چارپائى بر او کتابى چند! در بعضى از روایات آمده است که یهود
مىگفتند: اگر محمّد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نیست، لذا به آنها گوشزد
مىکند که اگر کتب آسمانى خود را دقیقا خوانده و عمل مىکردید این سخن را نمىگفتید،
چرا که بشارت ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در آن آمده است.
مىفرماید: «کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند مانند درازگوشى
هستند که کتابهائى حمل مىکند» آن را بر دوش مىکشد اما چیزى از آن برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 180
نمىفهمد (مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا).
این قوم از خود راضى که تنها به نام تورات یا تلاوت آن قناعت کردند، بىآنکه اندیشه
در محتواى آن داشته باشند و عمل کنند همانند همین حیوانى هستند که در حماقت و نادانى
ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.
سپس در ادامه این مثل مىافزاید: «گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى
دارند» (بئس مثل القوم الذین کذبوا بآیات الله).
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه و پر معنى مىفرماید: «و خداوند قوم ستمگر را
هدایت نمىکند»؟ (و الله لا یهدى القوم الظالمین).
درست است که هدایت کار خداست، اما زمینه لازم دارد، و زمینه آن که روح حق طلبى و
حق جوئى است باید از ناحیه خود انسانها فراهم شود، و ستمگران از این مرحله دورند.
در روایات اسلامى در نکوهش عالمان بىعمل تعبیرات تکان دهندهاى آمده است: از
جمله، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «هر کس علمش افزوده
شود ولى بر هدایتش نیفزاید، این علم، جز دورى از خدا، براى او حاصلى ندارد».
و بدون شک وجود چنین علما و دانشمندانى، بزرگترین بلا براى یک جامعه محسوب مىشود
و سرنوشت مردمى که عالمشان چنین باشد، سرنوشت خطرناکى است که به گفته شاعر عرب:
شبان، گوسفندان را از چنگال گرگ نجات مىدهد اما واى به حال گوسفندانى که شبانشان
گرگان باشند.
(آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتى برگزیده، و به اصطلاح تافتهاى جدا بافته
مىدانستند، حتى گاهى ادعا مىکردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص
خداوند قلمداد مىکردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.
قرآن در مقابل این بلند پروازیهاى بىدلیل، آن هم از ناحیه گروهى که حامل برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 181
کتاب الهى بودند اما عامل به آن نبودند، مىگوید: به آنها «بگو: اى
یهودیان! اگر گمان مىکنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوى مرگ
کنید اگر راست مىگوئید» تا به لقاى محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان
زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).
چرا که دوست همیشه مشتاق لقاى دوست است، و مىدانیم که لقاى معنوى پروردگار در
قیامت رخ مىدهد. اگر شما راست مىگوئى پس چرا این قدر به زندگى دنیا چسبیدهاید؟
چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟
(آیه 7)- سپس به دلیل اصلى وحشت آنها از مرگ اشاره کرده، مىافزاید:
«ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمىکنند به خاطر اعمالى که از پیش
فرستادهاند» (و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم).
«و خداوند ظالمان را به خوبى مىشناسد» (و الله علیم بالظالمین).
در حقیقت ترس انسان از مرگ به خاطر یکى از دو عامل است: یا به زندگى بعد از مرگ ایمان
ندارد، و مرگ را هیولاى فنا و نیستى مىپندارد، و طبیعى است که انسان از نیستى و
عدم بگریزد.
و یا این که به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاریک و
سیاه و خالى از حسنات مىبیند که از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بیمناک است. و از
آنجا که یهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ،
عامل دوم بود.
(آیه 8)- ولى مسلما این وحشت و اضطراب مشکلى را حل نمىکند مرگ، شترى
است که بر در خانه همه خوابیده است لذا قرآن مىگوید: اى پیامبر! به آنها «بگو: این
مرگى که از آن فرار مىکنید سر انجام با شما ملاقات خواهد کرد» (قل ان الموت الذى
تفرون منه فانه ملاقیکم).
«سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مىشوید آنگاه
شما را از آنچه انجام مىدادید خبر مىدهد» (ثم تردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم
بما کنتم تعملون). برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 182
قانون مرگ از عمومىترین و گستردهترین قوانین این عالم است، انبیا بزرگ
الهى و فرشتگان مقرب همه مىمیرند، و جز ذات پاک خداوند در این جهان باقى نمىماند،
«کل من علیها فان و یبقى وجه ربک ذو الجلال و الاکرام».
(الرحمن/ 26 و 27) هم مرگ از قوانین مسلم این عالم است، و هم حضور در
دادگاه عدل خدا و حسابرسى اعمال و هم خداوند از تمام اعمال بندگان دقیقا آگاه است.
بنابر این تنها راه براى پایان دادن به این وحشت، پاکسازى اعمال، و شستشوى دل از
آلودگى گناه مىباشد که هر کس حسابش پاک است از محاسبهاش چه باک.
(آیه 9)-
شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و سه آیه بعد یا خصوص آخرین آیه این سوره روایات مختلفى نقل شده
و همه آنها از این معنى خبر مىدهد که در یکى از سالها که مردم مدینه گرفتار خشکسالى
و گرسنگى و افزایش نرخ اجناس شده بودند «دحیه» با کاروانى از شام فرا رسید و با
خود مواد غذائى آورده بود، در حالى که روز جمعه بود و پیامبر صلّى اللّه علیه و
آله مشغول خطبه نماز جمعه بود.
طبق معمول براى اعلام ورود کاروان طبل زدند و حتى بعضى دیگر آلات موسیقى را
نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در این هنگام مسلمانانى که در
مسجد براى نماز اجتماع کرده بودند خطبه را رها کرده و براى تأمین نیازهاى خود به
سوى بازار شتافتند، تنها دوازده مرد و یک زن در مسجد باقى ماندند- آیه نازل شد و
آنها را سخت مذمّت کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اگر این گروه اندک هم مىرفتند از آسمان سنگ
بر آنها مىبارید.»
تفسیر:
بزرگترین اجتماع عبادى- سیاسى هفته در آیات گذشته بحثهاى فشردهاى پیرامون توحید و
نبوت و معاد، و نیز مذمت یهود دنیا پرست آمده بود در اینجا به گفتگو پیرامون یکى
از مهمترین وظائف اسلامى که در تقویت پایههاى ایمان تأثیر فوق العاده دارد، و از
یک نظر برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 183
هدف اصلى سوره را تشکیل مىدهد، یعنى نماز جمعه و بعضى از احکام آن مىپردازد.
نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده، مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى
که براى نماز روز جمعه اذان گفته مىشود به سوى ذکر خدا (خطبه و نماز) بشتابید و
خرید و فروش را رها کنید، این براى شما بهتر است اگر مىدانستید» (یا ایها الذین
آمنوا اذا نودى للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الى ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر
لکم ان کنتم تعلمون).
به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مىشود مردم موظفند کسب و کار را
رها کرده به سوى نماز که مهمترین یاد خداست بشتابند.
البته ترک خرید و فروش مفهوم وسیعى دارد که هر کار مزاحمى را شامل مىشود.
منظور از «ذکر اللّه» در درجه اول «نماز» است، ولى مىدانیم خطبههاى نماز جمعه هم
که آمیخته با ذکر خداست، در حقیقت بخشى از نماز جمعه است، بنابر این باید براى
شرکت در آن نیز تسریع کرد.
(آیه 10)- در این آیه مىافزاید: «و هنگامى که نماز پایان گرفت (شما آزادید)
در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار
شوید» (فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله
کثیرا لعلکم تفلحون).
(آیه 11)- در آخرین آیه سوره کسانى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و
آله را به هنگام نماز جمعه رها کردند و براى خرید از قافله تازه وارد به بازار
شتافتند شدیدا مورد ملامت قرار داده، مىگوید: «هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و
لهوى را ببینند پراکنده مىشوند و به سوى آن مىروند، و تو را ایستاده (در حالى که
خطبه نماز جمعه مىخوانى) به حال خود رها مىکنند» (و اذا رأوا تجارة او لهوا
انفضوا الیها و ترکوک قائما).
ولى به آنها «بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 184
بهترین روزى دهندگان است» (قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة
و الله خیر الرازقین).
ثواب و پاداش الهى و برکاتى که از حضور در نماز جمعه و شنیدن مواعظ و اندرزهاى
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و تربیت معنوى و روحانى عائد شما مىشود قابل مقایسه
با هیچ چیز دیگر نیست، و اگر از این مىترسید که روزى شما بریده شود اشتباه
مىکنید، خداوند بهترین روزى دهندگان است.
تعبیر «لهو» اشاره به طبل و سایر آلات لهوى است که به هنگام ورود قافله تازهاى به
مدینه مىزدند که هم نوعى اخبار و اعلام بود و هم وسیلهاى براى سرگرمى و تبلیغ
کالا.
نکتهها:
1- نخستین نماز جمعه در اسلام:
در بعضى از روایات اسلامى آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر صلّى
اللّه علیه و آله هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته
اجتماع مىکنند (روز شنبه) و نصارى نیز روزى براى اجتماع دارند (یکشنبه) خوب است
ما هم روزى قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوئیم و شکر او را به جا
آوریم، آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان «یوم العروبه» نامیده مىشد، براى
این هدف برگزیدند، و به سراغ «اسعد بن زراره» (یکى از بزرگان مدینه) رفتند، او
نماز را به صورت جماعت با آنها به جا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، «روز
جمعه» نامیده شد، زیرا روز اجتماع مسلمین بود.
و این نخستین جمعهاى بود که در اسلام تشکیل شد.
اما اولین جمعهاى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با اصحابش تشکیل دادند،
هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز روز دوشنبه دوازدهم
ربیع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در «قبا» ماندند و مسجد قبا را بنیان
نهادند، سپس روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرد و به هنگام نماز جمعه به محله برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 185
«بنى سالم» رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپاداشت، و این اولین
جمعهاى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در اسلام به جا آورد، خطبهاى هم
در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه حضرت در مدینه بود.
2- اهمیت نماز جمعه:
بهترین دلیل بر اهمیت این فریضه بزرگ اسلامى قبل از هر چیز آیات همین سوره است، که
به همه مسلمانان و اهل ایمان دستور مىدهد به محض شنیدن اذان جمعه به سوى آن
بشتابند، و هرگونه کسب و کار و برنامه مزاحم را ترک گویند.
در احادیث اسلامى نیز تأکیدهاى فراوانى وارد شده است از جمله در خطبهاى که موافق
و مخالف آن را از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل کردهاند آمده:
«خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده هر کس آن را در حیات من یا
بعد از وفات من از روى استخفاف یا انکار ترک کند خداوند او را پریشان مىکند، و به
کار او برکت نمىدهد، بدانید نماز او قبول نمىشود، بدانید زکات او قبول نمىشود،
بدانید حج او قبول نمىشود، بدانید اعمال نیک او قبول نخواهد شد تا از این کار
توبه کند»! البته باید توجه داشت که مذمتهاى شدیدى که در مورد ترک نماز جمعه آمده
در صورتى است که نماز جمعه واجب عینى باشد.
3- فلسفه نماز عبادى- سیاسى جمعه:
نماز جمعه، قبل از هر چیز یک عبادت بزرگ دسته جمعى است، و اثر عمومى عبادات را که
تلطیف روح و جان، و شستن دل از آلودگیهاى گناه و زدودن زنگار معصیت از قلب مىباشد
در بردارد.
و اما از نظر اجتماعى و سیاسى، یک کنگره عظیم هفتگى است که بعد از کنگره سالانه
حج، بزرگترین کنگره اسلامى مىباشد، و به همین دلیل در روایتى از پیغمبر اکرم صلّى
اللّه علیه و آله نقل شده که: «جمعه حجّ کسانى است که قادر به شرکت در مراسم حجّ
نیستند.»
در حقیقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهمیت مىدهد:
برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 186
اجتماعات روزانه که در نماز جماعت حاصل می شود.
اجتماع هفتگى که در مراسم نماز جمعه است.
و اجتماع حجّ که در کنار خانه خدا هر سال یک بار انجام مىگیرد.
نقش نماز جمعه در این میان بسیار مهم است بخصوص این که یکى از برنامههاى خطیب در
خطبه نماز جمعه، ذکر مسائل مهم سیاسى و اجتماعى و اقتصادى است.