امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

حجه الاسلام والمسلمین مسعود سرافراز

بایگانی

شهید بهمن قره گزلی

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ


شهید بهمن قره گزلی

تاریخ تولد:1344/10/02

محل تولد:روستای نصیر آباد شهریار

وضعیت تاهل:مجرد

میزان تحصیلات:دوم راهنمایی

شغل :کشاورز

محل شهادت: پاسگاه زید

تاریخ شهادت:1361/07/05

مزار شهید:مفقود الاثر


با درود فراوان به حضور حضرت مهدی (عج)و نائب بر حقش حضرت امام خمینی و با سلام به روان تمامی شهدا انقلاب اسلامی و تمامی رزمندگان اسلام لب که به سخن می گشایم .

شرح مختصری از زندگی شهید بهمن قره‌گزلی :

شهید بهمن قره گزلی در دی ماه سال 1344 در روستای دور افتاده به نام (نصیر آباد) و در خانه محقری پا به عرصه وجود گذاشت و پس از طی دوران طفولیت برای شروع و کسب تحصیل در روستایی که واقع در3کیلومتری نصیرآباد بود ثبت نام نمود و دوران ابتدایی را در دبستان شهید حسین رضایی سپری نمود و پس از طی دوران ابتدایی برای ادامه تحصیل در مدرسه راهنمایی نیمه شعبان واقع در مسلم آباد ثبت نام نمود و تقریباْ در همین ایام بود که او حدود سیزده سال داشت و در بحبوحه انقلاب اسلامی بود که او سال دوم راهنمایی را پشت سر می گذارد  در همان اوان معرفت خویش نسبت به انقلاب با همان افکار نوجوانانه اش انقلاب رهبر و مکتب را درک نمود و دیگر از همان روزها بود که او فعالیت های اسلامی خود را آغاز نمود آری دیگر او بدان صورت توجه ای به درس نداشت و تمام فکر و وقت خود را وقف خدمت به انقلاب نموده بود تا این که انقلاب به پیروزی رسید و پس از چندی که از وقوع انقلاب گذشت در روستای دهشاد بالا بسیج مردمی تشکیل شد و او که منتظر چنین موقعیتی بود به فوریت نام خود را در زمره خادمان به اسلام در بسیج روستا ثبت نام کرد .و پس از چندی که در بسیج خدمت نمود پدرم ایشان هم در بسیج ثبت نام نمودند و پس از اندی پدر به جبهه اعزام گشت و به مادرش چیزی گفته بود که مادر به من اجازه بدهید که من هم به جبهه بروم و مادرش در جواب می گوید صبر کن تا پدر از جبهه بیاید و سپس شما برو و سپس او رو به مادرش می کند و می گوید که مادر شما قول می دهید که هر وقت پدر از جبهه برگشت من به جبهه بروم و مادرش می گوید آری و پس از یک ماه پدرم از جبهه بازگشت و بهمن خود را بر طبق قولی که از مادر گرفته بود برای رفتن به جبهه آماده کرد و در سال دوم راهنمایی بود که روزی به خانه آمد و کاغذی را به پدر داد و گفت پدر این را امضاء نمایید وقتی پدر پرسید این برای چیست گفت برای اعزام به جبهه و پدر برای او امضاءنمود و بهمن چنان خوشحال شد که من هرگز در تمامی لحظات زندگی او را چنان خوشحال ندیده بودم و پس از طی 1 ماه دوره آموزشی در تاریخ 25/4/61 به جبهه اعزام گردید .در جبهه جنوب در شمال پاسگاه زید شروع به خدمت نمود.

و پدرش در مورد خداحافظی او چنین می گوید:در تاریخ 21/4/61 بود که من به تهران رفتم که ببینم که به جبهه اعزام شده اند یا نه و وقتی به آنجا رسیدم دیدم که بهمن با تعدادی از رفقا در کنار هم ایستاده بودند که آنها هم که تعدادشان شش نفر بود از همین روستا بودند و پس از احوال پرسی پرسیدم که چرا شما اعزام نشده اید گفتند که هنوز به ما کارت جنگی نداده اند سپس من گفتم که من در این جا خواهم ماند تا شما را در موقع رفتن به جبهه بدرقه نمایم و او گفت که پدر من دیگر بیش از این مزاحم شما نمی شوم چون به شما بسیار زحمت داده ام شما می توانید بروید سپس من از ایشان خداحافظی نمودم و او در موقع خداحافظی چنان رخسارش نورانی شده بود و آثار شهادت در چهره اش نمایان بود.آری او پس از اندک مدتی که از رفتن او گذشت در تاریخ 7/5/61 بود که از طرف سپاه به وسیله دایی ایشان خبر رسید که شهید شده و به آرزوی خود رسیده است .ولی این خبر توسط هم رزمهایش به اطلاع ما رسید چون جنازه او هنوز بدست ما نرسیده است .و محل شهادت ایشان در جبهه جنوب در شمال پاسگاه زید واقع در خاک عراق بود آری طبق گفته همرزمانش در شب حمله او یک پارچه شور و هیجان شده بود و چنان نورانی گشته و خوشحال بود که حد و حساب نداشت و باز هم به گفته همرزمانش درزمان شروع حمله چنان با چابکی و چالاکی که از عهده جثه او بعید بود به جلو می رفت که باور کردنش مشگل بود.آری او تنها آرزویش جبهه رفتن شهادت بود که این مرتبه سعادت هم نائل آمد

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی