امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

امام جمعه شهر باغستان (حجه الاسلام مسعود سرافراز)

انعکاس فعالیّتهای سنگر ولایت در شهر باغستان

حجه الاسلام والمسلمین مسعود سرافراز

بایگانی

شهید مهدی رستمی

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۴ ب.ظ

نام شهید : مهدی رستمی

نام پدر : مرتضی                                                                      

محل تولد :دهمویز شهریار

تاریخ تولد : 1343

مدرک تحصیلی : دیپلم

وضعیت تأ هل : مجرد

شغل شهید : دانش آموز

نام عملیات : مرصاد

نحوه شهادت : اصابت

نشانی مزار: گلزار شهدای دهمویز

ارگان اعزام کننده : بسیج شهریار

آخرین مسئولیت در جبهه : رزمنده


[ خلاصه ای از زندگی شهید ]

شهید مهدی رستمی در سال 1343 در یکی از روستاهای شهریار به نام دهمویز در خانواده ای مذهبی پا به عرصه حیات نهاد چون تولد وی مصادف با روز نیمه ی شعبان سالروز تولد منجی عالم بشریت امام زمان (عج) بود و به تاسی از آن مقام ولایت و امامت ، او را مهدی نام نهادند.

شهید در دامن مادری با تقوا ، متدین و قاری قرآن پرورش یافت و همچنین همراه پدرش در مجالس مذهبی شرکت می جست همگام با فعالیتهای مذهبی تحصیلاتش را تا پایان دوره ی متوسطه با موفقیت به پایان برد و بعد از شرکت در کنکور سراسری در رشته ی زبان خارجه قبول گردید .

در روز تاریخی 12 بهمن سال 1357 به همراه خواهر بزرگش در بهشت زهرا حضور یافت .

در سال 1361 تنها برادرش که در سال از وی بزرگتر بود در نبرد با بعثیان متجاوز مجروح و دو چشم خود را به اسلام عزیز هدیه نمود .

شهید مهدی رستمی در ادامه ی راه برادرش راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در نبردی خونین با منافقان کور دل در عملیات مرصاد با تحفه ی شهادت روح ملکوتیش به عرش اعلا پای گشود .

1-    نکات برجسته در زندگی شهید :

الف ) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی :

از کودکی در مجالس مذهبی به همراه پدرش شرکت می کرد .

ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی :

حضور در تظاهراتهای سال 1357 و همچنین بعد از آن .

2- فرازهایی ازوصیت نامه :

سلامی به گرمی خون جوشان حسین (ع) سخنی با شما دارم که آنقدر برای آن اهمیت قائل می شوم که قبل از هر چیز آن را به شما و به همه بگویم و آن این است :

امام .... امام ..... امام

جز خط او برای خود انتخاب نکنید . حتی در سخت ترین لحظات جز به او امر او گوش نکنید .

3- خاطرات والدین / همسر/ فرزند/ دوست / همرزم:

شبی دختر عمویش در خواب دید که وی از ابتدای خیابان اصلی دهمویز به سمت بالا در حرکت است در حالی که عبایی بر دوش دارد . وی می پرسید تو که شهید شده ای اینجا چه کار می کنی که در جواب می گوید من دو بال دارم که با آنها می توانم به همه جا بروم .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی